شهید محمدجواد حسن زاده

شهید محمدجواد حسن زاده

شرح حال شهید محمدجواد حسن زاده وشهیدانی که براثربمب شیمیایی درسالهای دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید محمدجواد حسن زاده

شهید محمدجواد حسن زاده

شرح حال شهید محمدجواد حسن زاده وشهیدانی که براثربمب شیمیایی درسالهای دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

گفتگویی با یکی از همرزمان شهید

                                                    **یاعلیم به ذات الصدور**

آقای مجتبی خندان یکی ازدلاوران هشت سال دفاع مقدس که با محمد جواد عزیز همرزم بودند.

این مصاحبه راکه در ویژه نامه ای به نام شهید درهمان سال شهادت ،،آقای محمدسرافرازی تهیه کرده بودند در اینجا مینویسم .

***آقای خندان ازاولین وآخرین دیدار خودتان با شهید حسن زاده بگویید؟

اولین دیدارسال 61 در همین محله و درمسجد سبحان بود .دقیقا یادم نمی آیدکه کدام دفعه اولین بار بود اما آن چیزی که یادم است آشنایی مادربسیج نوجوانان بود.در آن زمان دربسیج نوجوانان مهر همه دردل هم بود.اما آقا جواد باشوخی بازیهایش وبا این حالت 

بشاشی که داشت همه ازته قلب دوستش داشتند.

واما آخرین دیداردرمنزل ایشان بودکه برای عیادت رفته بودیم. یادم هست درآن روزازخاطرات (بیت المقدس هفت )صحبت شد.

شاید آقا جواد حداقل 50 بار برای من این خاطرات را تعریف کرده باشد اما باز وقتی تعریف میکرد آنقدر ما میخندیدیم که در آخر از چشمانمان سرازیر میشد. واقعا یاد آن دوران بخیر آن دوران دوران کاملی بود و بهترین دوران زندگی ما بود ..........

***آقای خندان:الان وقتی اسم شهید محمد جواد حسن زاده می آید به یاد چه چیزی می افتید؟

خوب مسلما نمیتونم احساس درونم را بخوبی به شما بگویم اما با تکرار کردن اسم و خاطرات جواد به یاد این می افتم که چه عزیزی را از دست دادم.

 

 جواد یک چیز دیگر بود و نمیشود هم تعریف کرد    

***از نظر شما صمیمی ترین دوست ایشان چه کسی بود؟

فکر میکنم حقیقی ترین دوستش همان شهید مشرفی بود . ایشان یکی از کسانی بود که در قلب جواد نشسته بود و هیچ کس باور نمیکرد که ایشان در عرض چند روز اول که به منطقه میروند شهید شوند.

این خصوصیت نشان میدهد که ایشان واقعا شهادت را شناخته بود و آن کسی که شهادت را شناخته بود کسی با او دوست میشود که در آینده یک روز به او باید برسد. 

***شما تا به حال گریه آقا جواد را دیده اید؟ کجا؟

بله،یکی از زیباترین گریه های او بعد از بیت المقدس هفت بود در گردان حبیب ابن مظاهر از لشکر 27 بود . بچه ها در آن زمان کربلا را حس کرده بودند. عطش را حس کرده بودند . نمیدانم تا به حال آقا جواد روضه ای برای شما خوانه؟ اگر خوانده باشد حتما درمورد عطش شلمچه گفته، اگر از مظلومیت صحبت کرده ، حتما درمورد مظلومیت شلمچه هم صحبت کرده و به نظر من بهترین ، زیباترین و اصلی ترین گریه را ما انجا کردیم ما در آنجا تازه گریه را شناختیم گریه برای امام حسین(ع) گریه برای شهدا،اونجا بیشتر بچه ها فهمیدن(و هق هق گریه) 

***به عنوان آخرین سوال یک جمله با خود آقا جواد صحبت کنید. 

ما فقط میخواهیم ما را شفاعت کند .....آقا جواد دوستاتو یادت نره اونکه معرفت داره دوستاشو تو دستش میگیره و با خودش میبره آقا جواد مواظب ما باش ، نظاره گر ما باش و از خدا بخواه که مارا هم،نه ما،همه کسانیکه عاشق شهادت هستند رو شهید کن .                                                                                                                                   

                                                                                        (فوق برنامه دبیرستان سلیم)     

         


شهیدحسن زاده (ازسمت راست نفردوم ایستاده)